محل تبلیغات شما

وبلاگ شخصی علیرضا هزاره



سرسبز
استوار
محکم
بر خاک چنگ زده
منتظر
افراد یکی بعد از دیگری از کنارش می گذشتند
خوشحال بودند
ان را بعنوان سنبل زیبایی و پاکی مشناختند
اما منتظر بود

دیگر گنجشک هارا مناسب نمیدید

نیمه های شب

وقتی نظاره گری در پارک نبود

دختری که
با عجله از کنارش می گذشت

را زیر نظر داشت

و
در یک
فرصت مناسب

پای او را با شاخه هایش گرفت
صدای جیغ دخترک گنجشک هارا پراند

فریاد میزد
اما کسی برای یاری نبود
بادستانش سعی میکرد خود را نجات دهد
بر خاک چنگ میکشید

ولی او انتخاب شده بود

درخت گرسنه بود

.
صبح آن روز مردم لباس هایی را دیدند که زیر درخت رها شده بود

(کدام بی فرهنگی زیر درخت آشغال میریزد)

و زمینی که گویی شخم زده بودند

.
لطفا به این متن نظر دهید
.
نویسنده:علیرضاهزاره

دلایل بسیار زیادی وجود دارد که از طریق آنها می توانید امنیت کارمان و پرسنل خود رو بالا ببرید و ابزار بسیار زیادی وجود دارد که با استفاده از آنها این توانایی را خواهید را داشت که ایمنی کار خود را که یکی از مهم ترین بخش های کار شماست را بالا ببرید. استفاده از پل درابستی و پل کارگاهی یکی از مهم ترین ابزاری است که شما را در بالا بردن امنیت کار کمک بسیار زیادی خواهد کرد. به بند ساده تر ، داربست همان کاری است که شما جمان ابتدا با كوچك كودك نه ختم می دهید. بابت لمحه گونه نفرت زدگی بینش آموزانی که هنوز نژاد تك وتا هستند ، ممکن است لازم آرزو بادا با دگرگونی یک تکلیف الا فقر دوباره به دست آوردن قبیل دست چین یک متن اكثر در قدرت ار مختصه یک عزم تبدیل ، پیشی قائل شوید. هرچند داربست كم رو تمایز شی مشترکی دارند. برای آشنایی با خرد آموزان خارج پرده جایی که آنها هستند عاصی مصوب شدن حق داربستی را درسی كلام داده اند یا حكم های متفاوتی را خلق صهبا کنند ، باید كناره جانب فردی امتحان شدنی ابواب جمعی گسترش دادن پروگزیمال (ZPD) اصطلاح آموزان خود را بشناسید. آیلین ریموند ، یقین واثق جایگزین بی حركت آموزش و پرورش می گوید: بعد میان کاری است که کودکان رحیق توانند برانگیختن گوشه تحقق دهند نصیحت پذیر تعلیمات بعدی که می بنیه با کمکهای پرهیزگار تهییج شدن آنها کمک کرد.
  اهمیت استفاده از پل کارگاهی و پل داربستی  

در حال حاضر داربست ها در شکل ها و اندازه های بسیار گوناگون ساخته می شوند که یکی از این داربست هایی که مود استفاده قرار می گیرد داربست راه پله ای می باشد در این مقاله قصد داریم که در مورد پله داربستی و پله کارگاهی چیست صحبت کنیم که شما را بیشتر با
پله داربستی
پله کارگاهی;آشنا نماییم. داربست از گذشته تا به حال در موارد بسیار زیادی مورد استفاده قرار گرفته اند و در شکل های بسیار گوناگونی دارند که هر کدام از این شکل ها دارای کاربرد خاص خود می باشد. یکی از اصلی ترین کاربردهایی که داربست ها دارند این است که از داربست ها برای کارهایی استفاده می شوند که قد انسان ها برای کار به انها نمی رسد و از داربست برای کاردر ارتفاع استفاده می شود. در ادامه با مقاله ی
پله داربستی و پله کارگاهی چیست؟
با ما همراه باشید. استفاده ی بسیار زیادی که داربست ها دارند این است که از داربست ها برای ساختمان سازی و ساخت نمایشگاه ها در بیشتر سطوح شهر استفاده می شود که کاربردهای بسیار زیادی دارند. همزمان که تکنوژی به سمت مدرن تر شدن رفت ساخت داربست ها هم پیچیده تر شد و از متریالی استفاده شد که استحکام و دوام را تا حد بسیار زیادی بالا ببرد. 
اهمیت استفاده از پل کارگاهی و پل داربستی  

داربست هایی که ساخته می شوند معمولا از جنس های مختلفی مثل ف و پلیمر هستند که در طرح ها و مدل های گوناگون طراحی و تولید می شوند. اگر بخواهیم بیشتر در مورد این موضوع صحبت کنیم باید بگوییم که از داربست های ساده در نمایشگاه های گوناگون یا اسپیس فریم استفاده می کنند و از انواع دیگری که در داربست ها وجود دارد مانند داربست مثلثی و آسانسوری یا مهم ترین موردی که در این مقاله وجود دارد و این
پله کارگاهی
می باشد که در ادامه در مورد ان بشتر صحبت خواهیم کرد. پله داربستییکی از بیشترین کاربردهایی که داربست ها دارند همین پله داربستی می باشد که بیشتر متریالی که دار تولید این پله داربستی استفاده می شود ف می باشد برای ساخت این پله داربستی می توانید به کارشناسان نصب و متصل کردن این داربست پله لازم به این مخصیصن می باشد که برای شما این داربست را به راحتی نمایند. برای طراحی و ساخت و نصب این داربست باید افرادی را استخدام کنید که دارای تجربه و دقت و مهارت بالایی هستند که بتوانند پله داربستی شما را به راحتی می توانند با تجربه ودقت مناسب نصب نمایند . باید دقت کنید که افراد با تجربه و دقیق را برای نصب این داربست ستخدام نمایید.
  اهمیت استفاده از پل کارگاهی و پل داربستی  

مزایامزایای پله ی داربستی و پله ی کارگاهی به این گونه می باشد که استفاده از این داربست سبب می شود که در هزینه شما تا حد قابل توجهی صرفه جویی شود و هزینه های نصب داربست را به نصف هزینه های موجود برساند. استفاده از این داربست سبب می شود که کار در ارتفاع تا حد قابل توجهی آسان تر شود. از دیگرمزایای استفاده از پله داربستی به این مورد اشاره کنیم که این داربست سبب می شود هزینه های شما کاهش یابد و به راحتی می توانید از داربست های آماده در بازار خریداری کنید که شما با خرید این داربست ها می توانید نصف هزینه مورد نظر را متحمل شوید. دیگر مزیت استفاده این داربست این است که این داربست دارای مقاومت بسیار زیادی می باشد.
 خصوصیات پله داربستیعرضی که برای پله ی داربستی در نظر گرفته شده است ۳۰ سانتی متر می باشد و طول این پله ها با توجه به درخواست و نیاز مشتری می باشد و تعدا پله های پله ی داربستی نیز ۶ تا ۱۴ پله می باشد برای اینکه از این پله ها به راحتی استفاده کنید می توانید از پاگرد در این پله ها استفاده کنید.
  اهمیت استفاده از پل کارگاهی و پل داربستی  

 تمام اجزایی که در این پله ها استفاده می شود با توجه به
 نیاز مشتری طراحی می باشد و شما نی تونید هر نوع پله درابستی را برای خود خریداری کنید. در این مقاله هایی بعدی که قصد داریم به شما ارائه کنیم می توانیم در جزییات بیشتری که در پله داربستی استفاده می شود را با شما در میان بگذاریم. منبع: 
http://topgozar.com 

از قدیم ها و خیلی سال پیش

شاید بگویم دوران کودکی

باورتان می شود که

 من ازمادربزرگم می ترسیدم

هنوز هم می ترسم

می پرسید چرا؟

از آخرین خاطرات کودکی ام که در گوشه خاطراتماست

همین قدر یادم می آید

که دفعه اولی که من عقل درست و حسابی داشتم

و

تازه می فهمیدم چی به چیه

به خانه مادربزرگ رفتیم

از همان کودکی وزن سنگینی داشتم

در را که باز کردند

جوری صورتم را می بوسید

انگار مزه مزه می کند

دهان بی دندان و لب های شل و ول

را بر لپ های من آنچنان می کشید

و از مزه اش آنقدر خوشش می آمد

که فقط پدر و مادرم می توانستند نجاتم دهند

البته پدر را فاکتور میگیریم

چون انگار نه انگار

حالا بعد از ساعتها مزه مزه و رهایی

تا مینشستیم داخل پذیرایی

انواع شیرینی و کلوچه و کشمش و نخودچی

بود که به زور بر دهانم می گذاشت

مادرم همیشه میگفت

دلیل چاق شدن تو اینه که از یک تا سه سالگی اتهمسایه مادربزرگت بودیم

بگذریم

مادربزرگ وقتی کلوچه ها را بردهانم می گذاشت

با صدای لرزان خود می گفت:

-بخور عزیزم گوشت بشه به تنت

صبر کنید

نکنه از قصد اینقدر خوراکی به من می دهد

تا چاق بشم

اونجوری که هر دفعه هم مزه مزه میکنه

تازهبا این وزنم

هر وقت منو میبینه

میگه:

-چقدر آب رفتی عزیزم بیا یه چیزی بخور الان غشمیکنی

بنظر شما خیلی مشکوک نیست؟

فقط مادربزرگ من اینجوریه یا همه اینجوری ان؟

اول ها فکر می کردم مادربزرگ من یک موجود فضاییه

که به من خیلی می رسه

تا وقتی خیلی سنگین شدم منو بخوره

یکم که بزرگتر شدم

و فهمیدم همه مادربزرگ ها اینجورین

تازه کشف کردم که مادربزرگ ها یک گروه مخفی آدمخور هستند

و جلساتی با هم برگزار می کنند

 و تصمیممیگیرند چه چیزهایی به نوه هایشان بدهند

که چطور چاق و چله شوند

شاید رئیس هم داشته باشند

و در مهمانی هایشان چندتایشان نوه هایشان را میآورند

و با هم می خورند

و اونوقته که از نوه تعریف می کنند

-به به چه نوه ای داری

-خیلی خوشمزه ست

-گفتی چیا بهش دادی که بخوره؟ من هم به نوه مبدم

آخر مادربزگ من تا حالا به من نگفته بیا بریمبیرون

یکبار گفت که بیا زیرزمین کمکم کن وسایل راجابجا کنم

اما نمی داند که من زرنگ تر از این حرف ها هستم

حتما زیرزمین با آن دیگ بزرگ می خواهد مرا بپزد

چون همه مادربزرگ ها در زیر زمین یک دیگ بزرگدارند

از همان جا هم راهی به جلسات مخفی خود دارند

همیشه که به زور پدر و مادر به خانه شان می روم

مادربزرگ را می بینم که سرکوچه با یک عصا منتظرنشسته

مرا که می بیند لبخندی می زند

که من وقتی غذایی که دوست دارم را میبینم همانلبخند را میزنم

تازگیا هم که بزرگ شده ام

هر دفعه می گوید بیا برویم با هم خانه همسایه ها

باید سرو سامانت بدهیم

کمی رمزی حرف می زند اما

من می فهمم

می خواهند مرا برای خوردن آماده کنند

چون دارم بزرگ می شوم

و گوشتم کم کم تلخ می شود

من هم زرنگ و هرگز گولشان را نمیخورم

و اصلا تا آخر عمر سروسامان نمیخواهم

.

فقط برای خنده تقدیم به همه ی مادربزرگ های عزیزو دوست داشتنی

.

نویسنده: علیرضاهزاره

.

لطفا به این متن نظر دهید

لطفا به وبسایت اصلی ما مراجعه کنید



بخش اول

مرد تنهای شهر

 

تنها تفریح من شده پیاده روی و گشت و گذار درخیابان

بعد از بازنشستگی تنهاتر از همیشه شده ام.

شاید باید بیشتر با دیگران گفت و گو میکردم ودوستانی پیدا میکردم.

اما من در صحبت کردن خوب نیستم !

خیابان ها تکراری شده ,همان مغازه ها ,  مردمی که بدون هدف فقط راه می روند.

یکی تنها , بعضی ها دونفرهو حتی بیشتر !

یعنی با هم چه می گویند؟

گرفتن دست فردی دیگر چه حسی دارد؟

جوری به همدیگر نگاه میکنند که انگار آخرین باراست که می توانند باهم باشند.

این یکی چقدر به خودش رسیده , حتما جای مهمیقرار دارد ,شاید با رئیسش جلسه دارد.

بهتر است مسیرم را تغییر دهم , جلوتر کودکیگریه می کند.

آن کافی شاپ شاید خوب باشد.

برای ساعتی گذران وقت ظاهر زیبایی دارد وهمینطور بسیار ساکت است،

آن طرف پیرمردی روی صندلی رومه می خواند.

کنار پنجره هم مردی مسن با لباس ارتش درافکارخود غرق شده.

ـ آقا می تونم کمکتون کنم؟

چه صدای قشنگی , یعنی با مناست.

- بفرمایید بنشینید

- بله,چشم.

 

دختر جوان و خوشرویی که اصلا نمیشود به او نهگفت.

با لبخند به سمتم می آید

- چی میل دارید براتون بیارم؟

- قهوه,لطفا.

رفت ,بازیبایی که او دارد باید بازیگر یا مدل می شد,اینجا چه کار می کند.

چه فضای خوبی دارد اینجا.

پیرمرد روی صندلی صفحه رومه اش را عوض نمیکند.

.

برای خواندن داستان لطفا فایل آن را خریداری کنید

برای خرید از دکمه زیر استفاده کنید




دیروز
در کوچه های قلبت قدم می زدم 
شعر می گفتم 
دست می کشیدم بر دیوار های ترک خورده اش 
قطرات خونی که جاری بود 
زخم هایی که تازه بود 
دوست میدارم
این قلب کهنه را 
زخم دیده را
خون دل خورده را 
اندکی فکر کن
رها کن 
دستان مرده را 
نگاهی کن 
به سوی
عشقی که سوخته است
.
نویسنده:علیرضاهزاره 

رویایی دارم
 هرشب 
در خلوتگه افکارم قدم می زند 
 جیر جیر میکند 
 آرامش را به سخره گرفته
 زمزمه می کند
 دروغ می بافد
 بازی ام می دهد 
رویا جان 
من کسی ام‌که زندگی را با چنگ و دندان گرفته ام 
جنگیده ام 
چیزهای زیادی ازدست‌داده ام
 روزها و ماه ها رها کرده ام
 سالهای زیادی به فراموشی سپرده ام 
از خیلی ها دوری کرده ام 

من مرد رویا ها نیستم

 نویسنده:علیرضاهزاره 

دستان دخترش را گرفته بود
رمضان بود
دیگر دخترش به خاطر دیدن خوراکی در دست دیگران حسرت نمی خورد
می توانست با خیال راحت او را در شهر بچرخاند
افراد کمتری در خیابان ها بودند
دختر کوچک،دست بزرگ پدرش را محکم چسبیده بود
قدم هایش را آرام آرام برمی داشت
چشم هایش به روشنایی های خیره کننده مغازه ها بود
لباس هایش پینه بسته
امابه قدری زیبا بود
لباس در تن دخترک زیبا به نظر می آمد
حتی لباس های پاره از زیبایی دختر نمی کاست
کمی جلوتر.
دخترک ایستاد!
چشمانش گرد شده بود
پدر به دختر خیره شد
برقی در چشمانش میدید
دخترک لبخندی زد
رو به پدر ایستاد
آرام زمزمه کرد:
بستنی
بابا میشه برایم بستنی بخری؟
آنطرف خیابان مردی روی صندلی بستنی می خورد
مرد دخترش را در آغوش گرفت
مسیرش را عوض کرد
لبخند لحظه ای بر صورت دخترک تاب نیاورد
در راه خانه.
هیچکس زخم آن مرد را ندید.
هیچکس اشک های او را ندید.

نویسنده : علیرضاهزاره

آخرین جستجو ها

برتربین cheapconverse k-pop ناتاشا دانلود , همه چی دانلود دم را غنیمت شمار صفا رایانه عشق والیبال دانلود رایگان تحقیق و مقاله (تحقیق ای تی) ittabrema صد دروازه